گزارش دوم: گفتا خوش آن کَسان که دلی شادمان کنند.

سلام. دومین گزارش امروز خیریه ریحانه در رابطه با بازدید دوم بچهها از یک خانوادهی چهار نفره است. مادری که به همراه سه فرزند خودش در محل زینبیهی اصفهان ساکن شده و برای امرار معاش به کار نظافت در خانهها مشغول هست تا بتونه با حداقل درآمدی که داره پیشپا افتادهترین نیازهای فرزندان خودش رو رفع کنه. برای اینکه جزئیات بیشتری از زندگیشون بدونیم تا بتونیم بهتر بهشون کمک کنیم یک قراری تنظیم کردیم و با بچههای خیریه به دیدنشون رفتیم. در بدو ورودمون با دوتا دختربچهی قشنگ که حدودا 7،6 ساله بودن روبهرو شدیم که یک برادر بزرگتر از خودشون هم داشتن. پسر خانواده یازده سالش بود و کلاس هفتم درس میخوند. از مادر خواستیم از زندگی خودشون بیشتر برای ما بگن و پرسیدیم اگر دوست دارن میتونن توضیح بدن چطور شد که به عنوان یک مادر، سرپرست خانواده شدن و دلیل حضور نداشتن همسرشون چی هست؟ طبق صحبتهای خانم متوجه شدیم اصالتا اصفهانی هستن و وقتی با همسرشون آشنا شدن ساکن مشهد شدن. چندسال بعد از به دنیا اومدن فرزندانشون پدر خانواده در اثر مشکلات ناشی از شیمیایی بودن، فوت شدن. مادر این قصه از مشکلات دستتنها بودن در تربیت و بزرگ کردن فرزندانش گفت و اضافه کرد به دلیل مشکلاتی که در مشهد داشته (جا داره بگم که ایشون مشکلاتی رو که سد راهشون بودن برای ما کامل تعریف کردن اما ما ترجیح میدیم جهت حفظ حریم شخصی و اعتمادی که به ما داشتن توضیح بیشتری ندیم) انتخاب میکنن که برای یک زندگی شرافتمندانه به زادگاه خودش برگرده و با حقوق خیلی کمی که از نظافت در خانههای مردم به دست میاره بچهها رو به مدرسه بفرسته. واقعیت اینه نمیدونم از شریف و آبرومند بودن این خانوم چی باید بگم چون واقعا اینجاهای گزارشنویسی که میشه قلم در مورد مهر مادری کم میاره اما خب انقدر نسبت به تربیت فرزندانشون حساس بودن که حتی راضی نمیشن زمانی که سرکار هستن بچهها رو به فرد دیگه ای بسپارن تا ازشون مراقبت کنه (نویسنده ی گزارش اینجا واقعا تحت تاثیر قرار گرفته). وقتی که میخواستیم برگردیم طبق رسم همیشگی خیریه ریحانه از بچهها پرسیدیم آرزوشون چیه؟ دخترها گفتن پول مادرشون انقدری کفاف نمیده که بتونه براشون عروسک بگیره و آرزومون داشتن عروسکه. پسرک هم میگفت آرزو داره یک توپ چهل تیکه داشته باشه چون تو یکی از تیمهای پایهی سپاهان بازی میکنه و به این توپ نیاز داره اما مادر توانایی خرید این توپ رو نداره. مطابق با روال همیشه به مدارسی رفتیم که بچهها داخلش تحصیل میکردن و دیدیم تلاشی که داشتن باعث پیشرفت خیلی خوبی در درسهاشون شده. پس دست به کار شدیم و دوتا عروسک بامزه از بهترین برندهای عروسک برای دخترها خریدیم و یک توپ چهل تیکه با طرح جام جهانی و کیفیت خیلی خوب برای پسرک. راستش رو بخواید این موضوع هیچوقت برای ما عادی نمیشه. شاید بپرسید چه موضوعی؟ و خب جواب خیلی سادهس! کمک کردن به دیگران و دیدن لبخندی که بعد از مدتها رو چهرهشون نقش میبنده. حالا شما رو نمیدونم ولی به نظر من بیخود نیست حافظ میگه “گفتا خوشا آن کَسان که دلی شادمان کنند”
